دانلود مداحی حضرت ابوالفضل بسیار زیبا و شنیدنی از محمود کریمی
دانلود مداحی حضرت ابوالفضل بسیار زیبا و شنیدنی از محمود کریمی
Download Nohe Mahmod Karimi-Mahe Bani Hashem
دانلود مدح محمود کریمی شب تاسوعا
متن نوحه این یکی بوسید دستش آن یکی بوسید پایش
برای دانلود نوحه به ادامه ی مطلب مراجعه کنید…
من کیم چون پاک بازان در دله پاکان مکینم غم ندارم چون که با اهل حقیقت همنشینم
گاه گاهی چون نسیم صبحگاهان با صفایم گاه گاهی چون کلام عشق بازم دلنشینم
گاه در سوزو گدازم گاه در راز و نیازم گاه در اوج معانی گاه در بحر یقینم
مرغ روحم زآشیان صدق در پرواز آمد یافتم بینای خلق آولین آخرینم
کل موجودات را دیدم که در فخرند باهم هر یکی میگفت در فضل وشرف من بی قرینم
خاک گفتا>> من حسین بن علی را گرد راهم
آب گفتا>> مهر زهرا مام نور خامسینم
باد گفتا>>من غلام و جان نثار کوی اویم
نار گفتا>> دشمنش سوزم به قهر آتشینم
مهر گفتا>> گرد راه مرکبش را چهره سایم
ماه گفتا>> توسنش را بوسه زن بر صدر زینم
دانلود مداحی حضرت ابوالفضل بسیار زیبا و شنیدنی از محمود کریمی
گفت جبرائیل مینازم که هستم بنده ی دربار آن شه
خواند میکائیل مدحش گفت عبدش را معینم
گفت اسرافیل من هم جان نثار آن عزیزم
گفت عزرائیل با خصمش دم مردن به کینم
جملگی گفتند ای انسان تو در عشقش چه کردی؟
جملگی گفتند ای انسان تو درعشقش چه کردی؟
گفت من صاحب وصال عشق آن عشق آفرینم
دانلود مداحی حضرت ابوالفضل بسیار زیبا و شنیدنی از محمود کریمی
روز عاشورا به موجودات بانگ اوخرجو زد جز مرا از تربیت در کاخ اجلالش مکینم
دست دادم چشم دادم فرق دادم جسم دادم تا فدا گردید جان در راه آن نور مبینم
این یکی بوسید دستش آن یکی بوسید پایش دیگری گفتا که برگو کیستی ای نازنینم
گفت من ماه بنی هاشم سرور قلب زهرا شبل حیدر زاده ی آزاده ی ام البنینم
معنی درس وفایم فانی راه بقایم جرعه نوش چشمه ی علم امیر المومنینم
روزی مردی گر بیارم خم به ابروی کمانم آیه ی نصر من لله نقش بندد بر جوینم
خوانده یزدانم زه لطف و مرحمت باب الحوائج دست گیر کل خلق ازاولین آخرین
ای عزاداران ای عزاداران ای عزاداران بشارت باد زهرا روز محشر آورد بحر شفاعت دستهای نازنینم
تشنه لب در آب رفتم این سخن با خویش گفتم من چگونه آب نوشم شاه را عطشان ببینم
مشک را پر کردم از آب و به خود گفتم که باید راه نزدیک برای خیمه رفتن برگزینم
راه نخلستان گرفتم لیک از شمشیر دشمن قطع شد دست علم گیر از یسارو از یمینم
فکر کردم دست دادم آب دارم غم ندارم. (((ای جانم ابولفضل)))(یا خدا)
سر فراز ساقیه اطفال شاهنشاه دینم ناگهان دیدم که در ره ریخت آب و سوخت قلبم
تیر زد بر مشک آن خصمی که بودند در کمینم دیگر از دیدار اطفال حرم شرمنده بودم
تیر زد دشمن به چشمم تا که طفلان را نبینم گفتم اکنون خوب شد
خوب است برگردم به خیمه ناگهان بر سر فرود آمد عمود آهنین